سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گل نرجس
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 شهریور 2 توسط قاسم باقرنژاد | نظر
اى آقا و اى یاور، به ستوه آمده‏ایم و امانى مى‏جوییم. این همه ویرانى و
سرگردانى تاب از ما برده است. آنچه مى‏بینیم نمى‏خواهیم و آنچه مى‏خواهیم
نمى‏بینیم. تا کجا باید این دور باطل را طى کرد؟
اى همه امید و آرزوى
خستگان و دل‏شکستگان غیبت تو طولانى شده است. آیا بس نیست؟ دوست دارم سر
بر شانه‏هایت بگذارم و بگریم. من از دشت‏هاى خشک و عطش‏زده انتظار مى‏آیم.
روزها بى‏تو چه سخت و طولانى و سردند چه گره‏خورده و بغرنج! دقایق چه کند
و ملال‏آور مى‏گذرند. عقربه‏هاى ساعت انگار هر لحظه نیشترى بر قلب مى‏زنند
و بر چهره ساعت به کندى مى‏چرخند. روزها بى‏تو چه بى‏شور و حالند، چه
بى‏رمق، چه کسالت‏بار. من از سرزمین چاه‏هاى خشک، از درخت‏هاى سوخته، از
دشت‏هاى سوخته مى‏آیم؛ جایى که قهر و تشنگى و عطش حرف اول نامهربانى است.
من از سرزمین‏هایى گذر کردم که گل‏ها در آن خواب بودند و زمین نفس کشیدن
را از یاد برده و آسمان نامهربانى داشت. من از کوه‏هایى گذشتم هر چند
بلند، اما بلندى‏شان فقط دلیل جدایى بودند.
دوست دارم سر بر شانه‏هاى مهربانت بگذارم که تو صفاى وصفى، معناى آسودگى و
آرامش، تو دشت سبز طراوت و گلشن مصفاى عشقى. اى آنکه به امید دیدار روى تو
زنده‏ام.
در عشق توام هر نفس اندوه تو بس‏                در درد توام دسترس اندوه تو بس‏
در تنهایى که یار باید صد کس                  کس نیست مرا هیچ کس اندوه تو بس‏



مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.