سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گل نرجس
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 86 آبان 10 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید

به آقام گفتم این جوری تو عالم خودم ...

گفتم چرا اشگم دگر بر تار زلفت گیر نیست

گفتم چرا قلبم دگربرتار زلفت گیر نیست

سربر زمین افکند و گفت:خود کرده رو تدبیر نیست

گفتم بیا در بند کش این بنده ی فرار را

گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست

گفتم که دیگرگویی وافتاده ام ازچشم تو

با غم نگاهم کردوگفت:مهدی زنوکرسیرنیست

هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر

گویم گرفته ایم مبادا رها کنی

به دنبال تو می گردم ،نمیابم نشانت را
بگو باید کجا یابم نشان کهکشانت را

تمام جاده را رفتم نشانی از سواری نیست
بیابان تابیابان رفته ام رد نشانت را

نگاهم مثل طفلان ،زیر باران خیره شد بر ابر
ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را

کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید
که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را

کهن شد انتظار اما ،به شوقی تازه بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوست آستانت را

الا ای آخرین توفان بتاب از شرق آدینه
که دریا بوسه بنشاند لب آتشفشانت را

اگر به جرم محبت زنند بر دارم

زدامن تو محال است دست بر دارم

ازاین ز دایره عشق بر نمی تابم

که من برون شده از خویشتن چو پرگارم

از آن که خواب در آیین عاشقی است حرام

چو مرغ شب همه شب تا به صبح بیدارم

من اختیار از اول به کس نمی دادم

برای دادن دل دیده کرد بی تابم

ز بس که تکیه به دیوار انتظار زده ام

گمان کنند خلائق که نقش دیوارم

یا صاحب




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.