اگر تولد و جوانی و پیری را فصلهای عمرمان حساب کنیم ما هم مثل او با بهار و تابستان و پاییز و زمستان ارتباطی مستمر داریم. او را در انواع گوناگون و جاهای مختلف میبینیم، درست مثل ما آدمها که در همه جای دنیا با رنگها و نژادها و شکلهای مختلف خلق شدهایم. هر کدام از آنها خاصیتها و ویژگیهای خاص خودشان را دارند برخلاف ما که برخی هیچ فایدهای نداریم و فقط حوصله زمین را تنگ کردهایم. آنها نماد شادابی و طراوتند درست مثل انسان مؤمن که همیشه شاد و سرزنده است.
حتماً تا حالا منظورمان را متوجه شدهاید، و اگر نه، به این شباهتها هم دقت کنید. ما و آنها در برابر توفان حوادث و بلاها شبیه هم هستیم؛ برخی میشکنیم و سقوط میکنیم، بعضی پایدار و استوار میمانیم. گاهی رنگ عوض میکنیم و گاهی ثابت و بیتزلزل میمانیم. آسانتر بگویم هم ما و هم او نیازمند آب و خورشیدیم منتها ما انسانها به چشمههای روحانی و خورشیدهای معنوی بیشتر محتاجیم. اگر او برای حیات باید ریشه در خاک بداوند، ما هم برای حیات الهی خویش باید ریشه در چشمه معنویت داشته باشیم.