السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
عمر را پایان رسید و یارم از در در نیامد // قصهام آخر شد و این غصه را آخر نیامد
جام مرگ آمد به دستم جام میهرگز ندیدم // سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد
مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاده اما // آنکه باید این قفس را بشکنـد از در نیامـد
عاشقان روی جانان جمله بی نـام و نشانند // نامداران را هـوای او دمی بر سر نیامـد
کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند // با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد
مردگان را روح بخشد، عاشقان را جـان ستانـد // جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد