سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گل نرجس
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 مهر 28 توسط قاسم باقرنژاد | نظر

میلاد کریمه اهل بیت (ع) حضرت معصومه (س) مبارک باد

مولایم! هر وقت شروع مى‏کنم از
تو نوشتن، قلم به رقص مى‏آید، کاغذ مست و حیران مى‏شود، حباب‏هاى چشمم شفاف و جارى
مى‏شوند، نمى‏دانم چه سرّى در نام مقدست وجود دارد که هر وقت نامت را صدا مى‏کنم
دلم آرام مى‏گیرد.
هر وقت نامت را بر روى کاغذ حک مى‏کنم و از تو مى‏نویسم وجودم و قلمم و کاغذم همه
و همه به وجد مى‏آییم، اما بعد از چند لحظه‏اى مى‏بینم قلم مى‏لرزد و مى‏ایستد و
اشک مى‏ریزد که باز هم انتظار، و بوى گریه در وجود همه ما مى‏پیچد و باز همان سکوت
همیشگى.
مولایم! رخ نما که دلتنگ روى دلارا و روشنى افزایت هستیم تا که بیایى و همه جا را
روشن کنى.
اى باران رحمت الهى! پرده از چهره بردار و بیا که زمین خشکیده نیازمند باران لطف
الهى توست.
اى اقیانوس سخاوت! پا در رکاب کن و سفره‏هاى فقر آرامش را، پر از مهر و صلح و
دوستى کن و آنها را در دریاى عشق خود شناور کن.
اى مه‏روى فاطمه! اى نگین انگشترى زهراى اطهر! قدمى به سوى ما بنه و جهان را به
زیر قدوم مقدس خود آرامش ببخش و آن را در آغوش خود مأوا ده.
مهدیا! هنوز به انتظارت هستیم تا که آن روز فرا رسد و جمال بى‏مثالت را ببینم.
منجیا! اى پسر اختران درخشنده! اى بهار مهربان! اى کاش مى‏توانستیم از تو خبر
گیریم که کى مى‏آیى؟ اى کاش زمان آمدنت ما هم سعادت حضور داشته باشیم. خوشا به حال
کسانى که تو را همراهى مى‏کنند. خوشا به حال خانه‏هایى که به نور قدوم تو روشن
مى‏شوند و جان مى‏گیرند و از خوشحالى سر به آسمان خدا مى‏سایند.
خوشا به حال خیابان‏هایى که عطر عدالت تو را حس مى‏کنند و لبریز از وجود مقدس تو
مى‏شوند، به همه آنها غبطه مى‏خوریم که سعادت دیدن روى دلاراى تو را خواهند داشت و
چشم‏هایشان بى‏واسطه به تماشاى تو خواهد ایستاد.
به راستى که مهدیا از تو سرودن و وصف کردن کار بسیار سختى است که تو در وصف نیایى،
چرا که والاتر از همه وصف‏ها هستى. ابوالفضل صمدى‏رضایى‏



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 مهر 23 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید

حدیث آفرینش‏

تنها براى چشم‏هاى تو مى‏نویسیم که نگاهت پرتویى از خورشید است. در این دنیاى پر
از ظلم و جفا، دروغ و نیرنگ، حکایت زندگى ما، حکایت غم و غصه و بى‏کسى‏هاست.
راه
آمدن تو را صبح‏هاى جمعه با اشک‏هاى بى‏منتهایمان خواهیم شست و در دعاى ندبه در غم
انتظارت به سوگ خواهیم نشست.
از نامهربانى‏ها خواهیم گفت که چه مى‏شد اگر با ما
همنشین مى‏شدى تا ببینى دنیا چه بى‏وفاست، هر چند تو خود ناظر بر همگانى.
مولاى
من! اگر نیایى گل‏هاى یاس براى چه کسى شکوفه دهند، برگ‏هاى پاییزى از شوق آمدن
قدم‏هاى چه کسى بر زمین بریزند.
مهدى‏جان، ستاره‏هاى آسمان را مى‏شماریم و
مى‏دانیم نهایت دلتنگى ستاره‏ها، خاموشى است و مى‏دانى نهایت دلتنگى ما، دیدن مَه
روى توست، پس تو را به جان مادرت بیا تا هستى‏مان را در وجودت فدا کنیم.
یا
مهدى، بغض در گلویمان نشسته است. صداى مهدى مهدى‏مان در زمین و آسمان
مى‏پیچد.
دوست داریم اسم زیبایت را روزى هزار بار بر زبان بیاوریم و بر در و
دیوار بنویسیم و از تو بگوییم و به تو نالیم؛ زیرا تو فریادرس بى‏کسانى، امید
ناامیدانى، پناه بى‏پناهانى تا ظهور کنى و لباس سعادت و عافیت را بر تن همگان
بپوشانى. ما همه با هم منتظریم تا بیایى.




نوشته شده در تاریخ شنبه 88 مهر 18 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید

خدایا!
تویى که آب را براى جسم بشر آفریده‏اى و عطاى روزى جسم و جانش را از وظایف خود برشمرده‏اى، روح تشنه بشر را با زلال ظهور سیراب کن!
خدایا!
«فراق»، سنگین‏ترین بار و «انتظار»، سخت‏ترین کار عالم است. کار عالم را سامان ببخش.
خدایا!
ما مدام ظهور او را از او طلب مى‏کنیم، غافل که همه چیز در دست مشیت توست. دست ما و دامن مشیتت!
خدایا!
شنیده‏ایم که محبوب‏مان براى ظهور از ما منتظرتر است. وجود نازنین او را از این چشم‏انتظارى برهان!
خدایا!
محبوب ما در آستانه ظهور ایستاده است و چشمان منتظرش نگران نگاه اشارت توست، قلب محبوب و محبوب قلب‏ها را به نگاه اشارتت مهمان کن!
خدایا!
اگر ما به قدر قد عمر کوتاهمان غصه ظهور خورده‏ایم و انتظار فرج کشیده‏ایم، محبوب‏مان قرن‏هاست که غصه مى‏خورد و انتظار مى‏کشد.
خدایا!
گیسوى جهان، پریشان است و خاطر عالم آشفته و دست و پاى جهانیان بسته در زنجیر گیسوى جهان و همگان دربه‏در به دنبال سامان جهان، سکون و سامان را به انسان هدیه کن!




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 مهر 15 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید

امام باقر(ع):
«خداوند رزق و روزى را مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب قسمت
مى‏کند،

پس بپرهیزید از خوابیدن در چنین وقتى.»

بگذار خورشید عالمتاب از
مشرق چشمان تو سر زند و فجر صادق از نگاه تو بدمد. حیف است وقتى تمام ذرات هستى، در
حال سبّوح‏گویى و قدّوس‏خوانى هستند، تو در بستر غفلت غنوده باشى و فضیلت سحرخیزى
را از دست بدهى. زیرا از شریف‏ترین اوقات، وقت بین‏الطلوعین است که بسیار سفارش
کرده‏اند در چنین زمانى، حق تعالى را یاد کنیم و به حمد و نیایش بپردازیم.
مگر
نشنیده‏اى که فرموده‏اند خواب در چنین ساعتى مکروه است و رزق و روزى آدمى را منع
مى‏کند. براى آنکه در بامدادان فرشتگان شب و روز، توأمان در رفت و آمد میان زمین و
آسمانند و رزق و روزى‏شان را به آنان عطا مى‏کنند. پس آنکه در وقت عنایت و بخشش،
غایب باشد، دستش خالى خواهد ماند و سهمش از میان خواهد رفت. اگر چه حضرت ربّ آن همه
بزرگوار و کریم و بخشنده است که بر رزق هیچ موجودى بخل نمى‏ورزد و او را به تنگدستى
دچار نمى‏کند، اما آنکه با وضوى نماز صبح، آستین همت بالا مى‏زند و کار روزانه خود
را آغاز مى‏کند، همان تازگى و طراوتى را با خود دارد که گل به شبنم نشسته که در
بامدادان لب به ترنّم ذکر الهى مى‏گشاید و چنین کسى براى دریافت خیر و برکت
افزون‏تر، لیاقت بیشترى دارد.
اوقات صبحگاهى در شبانه‏روز بسان فصل جوانى در
سالنامه عمر است، آدمى بیشترین شور و انرژى و اشتیاق را در آغاز روز با خود دارد و
هر چه روز به شب نزدیک‏تر مى‏شود، خستگى و رخوت نیز در جان آدمى مى‏نشیند. پس از
عقل و ذکاوت به دور است که انسان در فصل جوانى به بیهودگى و بطالت بپردازد و چون به
پیرى رسید، بر خود سخت گیرد و کار کند.
آغاز کار و کوشش در صبح زود که در تعقیب
ذکر و نماز باشد، باعث مى‏شود انسان با سرزندگى و سرخوشى روز خود را شروع کند و
همین حُسن آغاز، موقعیت‏ها و فرصت‏هاى نیکو و مفیدى را برایش به ارمغان مى‏آورد و
خیر و برکت در زندگى‏اش جریان مى‏یابد. طورى که طبق نقل امیرالمؤمنین(ع) نیز، ذکر
خدا بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب، کامل‏تر از کسب روزى از طریق سفر کردن
است.
پس خود را به خنک‏ترین و دلنوازترین نسیم صبحگاهى بسپاریم و در هواى تازه و
سبک بامدادى به پرواز درآییم. اولین قدم‏ها براى کسب روزى حلال را در نخستین اوقات
روز برداریم و با نیایش و یاد خدا به استقبال روز جدید برویم تا عنایات حاصل از
نماز صبح بدرقه راهمان باشد.
در این جهد و کوشش صبحگاهى خیر پنهانى نهفته است که
فقط بر اهلش آشکار مى‏شود. بخواهیم که ما را هم مَحرم و اهل بدانند.




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88 مهر 7 توسط قاسم باقرنژاد | نظر
انتظار یعنى سفر به نقطه تلاقى همه خوبى‏ها؛ انتظار یعنى تقسیم رایحه گل‏ها و
سبزه‏ها در پهنه گیتى؛ انتظار یعنى گسترش فرش ایمان در گستره زندگى؛
انتظار یعنى امتداد نگاه صالح بر گام‏هاى مصلح؛ انتظار یعنى تمامى قلب را
به قائم بخشیدن؛ انتظار یعنى قضاوت، همه نیک‏ها و نیکى‏ها در ترازوى عدالت
انسانى؛ انتظار یعنى شور اندیشه‏ها و شعور یافتن ریشه‏ها؛ انتظار یعنى
بارورى، یعنى بالنده شدن، یعنى به ثمر نشستن باورها؛ انتظار یعنى پرواز بر
بلنداى زمان؛ انتظار یعنى همگامى با همه ضعیف نگه داشته‏شدگان زمین؛
انتظار یعنى سوزاندن هر ستم، در چهار سوى دنیا؛ انتظار یعنى تطهیر شدن در
باران یقین؛ انتظار یعنى فشردن دست‏هاى اتحاد؛ انتظار یعنى انتقام‏گیرى از
دشمنان گل و آب و آیینه؛ انتظار یعنى پوییدن و به سر دویدن در راه طلب، در
راه رسیدن به معشوق؛ انتظار یعنى زیستن در پناه جمهورى ایمان؛ انتظار یعنى
پیمودن همه راههایى که به ملکوت منتهى مى‏شود؛ انتظار یعنى تلاش و کار در
کشور امام زمان؛ انتظار یعنى ذخیره‏سازى نیروى پرواز در بال‏هاى کبوتر دل.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 مهر 6 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید
دل‏مان
هر لحظه به یادت مى‏تپد و هر لحظه هوا و حال تو را دارد، تا تو بیایى. همه
مى‏گویند سفر محدود است جز سفر آخرت که آن هم روزى به پایان مى‏رسد اما هر
روز که مى‏گذرد مى‏بینم این سفر طولانى مى‏شود و ما توان دیدن تو مسافر
عزیزى که به سفر رفته‏اى را نداریم. نمى‏دانیم تا کى باید منتظر بمانیم؟
انتظار سختى است. نمى‏دانیم به کجا سفر کرده‏اى؟
تو بیا اى تجسم عشق و
تمامیت زیبایى. تو بیا و نگاه منتظر ما را با نگاه پاک و عاشقانه‏ات گره
بزن. دل ما زخمى عشق توست، تو بیا و نمکِ عشقت را بر این زخم بپاش. همه
زخم‏ها با ریختن نمک، سوزان‏تر و دلخراش‏تر مى‏شوند، اما دل زخمى ما با
نمک عشق تو مرهم مى‏یابد و درمان مى‏شود.
بیا و بیا اى مسافر و اى طلوع سبز، ما را از چشم‏انتظارى برهان. هر آدینه
به انتظاریم تا تو پا در رکاب کنى و نداى «جاء الحق» سر دهى و ما «لبیک»
گوییم.
هر پگاه آدینه، ندبه‏اى سر مى‏دهیم بلکه ندبه ناتمام‏مان را با آمدنت تمام
کنى؛ ولى کى، چه وقت و کجا؟ آیا سعادت زنده ماندن و حضور در پیشگاهت را
خواهیم داشت؟ نمى‏دانیم. پس به کلام مولایمان على(ع) لبیک مى‏گوییم که
فرمود: «بالاترین عبادت، انتظار فرج مهدى موعود ماست.»
و ما منتظران تو به انتظار فرجت مى‏نشینیم و از خدا تعجیل در ظهورت را
مسئلت مى‏نماییم. باشد که خداوند راضى گردد و دعایمان را مستجاب نماید.


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 مهر 1 توسط قاسم باقرنژاد | نظر بدهید
امام سجاد(ع):
«الهى لَیْسَ لى وَسیلةٌ الیکَ الّا عواطِفُ رَأْفَتِکَ و شفاعَةُ
نَبیِّکَ نبى الرَّحمةَ و مُنْقِذ الاُمَّة من الغُمَّه، فَاْجعَلْها لى‏
سَبَباً الى نَیْل غُفْرانِک؛
خدایا! مرا به سوى تو وسیله‏اى جز عواطف مهربانى‏ات و شفاعت پیامبر رحمتت
که نگهدار امت از رنج و آلام است، نمى‏باشد. پس تو این دو را براى من
وسیله آمرزش خود قرار ده.»

براى توسل به کسى که وجودش سراسر رحمت و رأفت است، چه کسى بهتر از رسول
مهرگسترش که با هر نَفَس، گل عشق در باغ سینه مى‏کارد و با هر نگاهش،
باران عطوفت جارى مى‏سازد.
ما را از کودکى آموخته‏اند که براى خواستن آرزویى از بزرگى، عزیزترین
محبوب او را واسطه وى و خویش قرار دهیم. چگونه روى خواهد تافت، از کسى که
خود را پشت پیامبر محبوبش پنهان کرده و او را شفیع گناهکارى خویش در نزد
وى قرار داده است؟ چگونه پاسخ نخواهد داد، خواهش کسى را که به دامان کرامت
نبى مقربش آویخته و چشم امید به وساطت او دوخته است؟
مى‏دانیم که در مرام کریمان نیست که سائلى را دست خالى از آستان لطف و مهر
خویش برانند، حتى اگر آن بیچاره و دردمند را لیاقتى نباشد که او را بر سرِ
سفره انعام خویش بنشانند. جود و سخاوت اربابان لطف و عطا آن همه است که
راه را بر مسکینِ گرفتار نبندند و او را با خویش هم‏سفره بسازند؛ و همین
سابقه عنایت است که ما را جسارت آن بخشیده که با همه تنگدستى و روسیاهى،
دست توسل به سوى حبیب خدا دراز کنیم تا به بهانه آبرو و عزت او، ما را نیز
شرفى بخشند.
براى خدایى که آتشفشان رحمتش همیشه مى‏جوشد و چشمه کرامتش دایماً مى‏خروشد، چه دستاویزى بهتر از رحمت و عطوفت خودش؟
پس خدا را به آبروى پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیکویش سوگند دهیم تا دست توسل
ما را از آستان عنایت خویش قطع نکند و چشم امیدمان را کور نسازد.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
باشد که گوشه چشمى به ما کنند


مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.