سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گل نرجس
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 آذر 8 توسط قاسم باقرنژاد | نظر

امروز عطش ظهور بر لب‏هاى همه ما، جهان را کویرى کرده است. این ثانیه‏هاى آخر چه
سخت مى‏گذرد و این لحظه‏هاى آخر انتظار چه کُند عبور مى‏کند، و چه شیرین است این
لحظه‏ها، و عشق یعنى همین؛ یعنى استشمام عطر خوش گلى که در همین نزدیکى است و شنیدن
فریادى که حق را مى‏خواند.
مى‏دانم لحظه آمدنت نزدیک است و من هیچ ندارم که به
تو هدیه کنم. تنها سرگشته توام و نمى‏دانم سرگشتگى‏ام عشق است یا نه؟ اما هر چه هست
مرا به دنبال تو مى‏کشاند. از ابر مهربانى توست که سرسبز مانده‏ام و با خود هزاران
بار گفته‏ام که باران نگاهت چه مى‏کند با این کویر دلم! این بیمار را تو باید درمان
کنى. با یک نگاه بیا و بیا نظرى کن. مى‏خواهم خاک راه تو باشم. بیا و مپرس این خاک،
زیر پاى پادشاه جهان چه مى‏کند؟ تو خواهى آمد و هر چه هست از وجود تو سرسبز خواهد
شد.
تو خواهى آمد. اى همیشه غایب! اى همیشه حاضر! آن روز ما در کجا خواهیم بود؟
دلمرده و پریشان در گوشه خانه، یا شادمان از دیدار تو در دروازه شهر،
نمى‏دانیم.
نکند تو بیایى و ما فرسنگ‏ها با تو فاصله داشته باشیم. نکند تو بیایى
و این چشم‏هاى گریان قامت بلند تو را نبینند




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.