مواج دریا
یک کاسه خالی بگذار روی آب مواج دریا و تماشا کن و ببین چگونه به رقص میآید، چرا؟ چون به دریا تکیه کرده است. در آخر هم عاقبتبخیر شده و لبریز و سرشار از آب میشود و در آغوش دریا جای میگیرد. توکل چیزی در همین مایههاست. یعنی وقتی به خدا که دریای لطف و لطافت است تکیه میکنی، چنان شاد و بانشاط میشوی که به رقص، وجد و طرب میآیی.
نیست کسبی از توکل خوبتر (مولانا)
آتش دل
یک کتاب را اگر صحافی نکنند زشت و بدقواره میشود. انگار که زیر چرخ ماشین رفته باشد، اما وقتی صحافی میکنند چه شکل شکیل و صافی به خود میگیرد، البته صحافی کردن کتاب هم آداب خود را دارد؛ ساعتها باید زیر دستگاه فشار باشد و تا آن فشارها، قبضها و گرفتگیها نباشد آن شکل کشیده، هموار و صاف هم اتفاق نمیافتد. یادمان باشد هر یک از ما چیزی شبیه یک کتابیم، قبضها، فشارها و گرفتاریها همان فشارهایی است که به صلاح ما بوده و ما را صیقل زده و اهل صفا و صدق قرار میدهد.
چون که قبضی آیدت ای راهرو
آن صلاح توست، آتش دل مشو (مولانا)
میخ کج و دیوار
یک میخ اگر کج باشد، آن را به دیوار میکوبی؟! یا اگر بکوبی پیش میرود؟ هرگز! به همین خاطر اول آن را با چکش یا جسمی سنگی صاف میکنی، آنگاه به دیوار میکوبی، البته آنوقت جلو هم خواهد رفت. حرف هم همینطور است. اگر میخواهی حقیقتاً در گوش کسی فرو برود باید راست باشد و گرنه حرف دروغ پیش نمیرود. خود ما هم همینطوریم. اگر بخواهیم پیش برویم باید صداقت و راستی را پیشه کنیم. تیر را ندیدهای وقتی راست باشد میتواند از کمان جسته و پیش رود و به هدف بنشیند.
راست شو چون تیر و واره از کمان (مولانا)