ذهن، آیینه شفافى است که صورت اشیاى گوناگون در
آن جلوهگر است. همه اطلاعات، باورها، پنداشتها و ... انسان در این جعبه
ناپیداى متشکل از سلولهاى خاکسترى مغز جاى دارد. عملیات بسیار پیچیده و
شگفتانگیزى که با سریعترین و پیشرفتهترین رایانههاى جهان قابل مقایسه
نیست پیوسته در حال انجام است تا بیاموزى، به یاد آورى، بیافرینى و
بالاخره بیندیشى.
فکر من و تو همچون پرندهاى سبکبال با نهایت سرعت،
زمین و زمان را طى مىکند. از این شاخه به آن شاخه مىپرد، شناخته را به
یاد مىآورد و ناشناخته را تصور مىکند. از سادهترین خاطرات کودکى تا
دورترین نقطه جهان را درمىنوردد. کنترل این پرنده تیزبال نیاز به قدرت و
مهارت داشته، نقش اساسى و تعیینکننده در زندگى و آینده دارد. اگر نتوانى
آن را مهار کنى، هر لحظه سرگردان و بىهدف به سویى پر مىکشد. چه روزها و
گاه ماهها که تو با ذهنى آشفته و پریشان و بىهدف از روى عادت، عمر
مىگذرانى، دچار روزمرگى شدهاى، گذشت زمان تو را همچون برگى بدون هدف روى
آب به هر طرف مىکشاند، گاه در غم و افسوس خاطرات تلخ گذشته و گاه در بیم
و ترس از آینده سرگردان ماندهاى. شک و تردید، اضطراب و دلهره آزارت
مىدهد. اگر چنین است تلاش آغاز کن. تو باید به بازسازى ذهن خود بپردازى
تا بتوانى تصویرى شاد و روشن از زندگى داشته باشى.
براى ساختن هر بناى
جدید ابتدا نیاز به پاکسازى و از بین بردن موانع دارى. همین امشب یا حداقل
در اولین فرصت سرى به جعبه نامرئى ذهن خود بزن، شاید نیاز به خانهتکانى
دارد. با بازخوانى افکار و اندیشههاى خود چه چیز را بیشتر به یاد
مىآورى؟ خاطرات تلخ گذشته، نامهربانىها، کینهها، عقدهها یا
نداشتههایى که در آرزویش بودهاى؟ خوب نتیجه ...؟ هیچ ... فرسوده شدن
اعصاب و روان، غم و غصه خوردن. پس رها کن. امروز روز دیگرى از روزهاى
خداست. گذشته را رها کن. تنها کسب تجربه و عدم تکرار اشتباهات دیروز
مىتواند امروز براى تو راهگشا و مفید باشد. اما مرور کردن و اهمیت دادن
به اختلافات، کینهها، بدگمانى و کمبودها براى تو هیچ ثمرى ندارد. براى
آرامش زندگى خودت هم که شده باید ببخشى و درگذرى و رها کنى. اگر شجاعت
بخشش ندارى، حداقل این خار و خاشاکها را در جایى پنهان کن تا کم کم به
فراموشى سپرده شود. باید با دقت و جدیت، به مهار و کنترل افکار و
اندیشههاى خود بپردازى و هر فکر و خیالى را که سوهان روح توست، از ذهن
پاک کنى؛ اگر چه پاکسازى مدتها به طول انجامد.**ادامه مطلب...**>
آیینه ذهن من و تو
همچون گیرندهاى بسیار قوى است که پیوسته با ابزارهاى حسى مشغول
تصویربردارى مىباشد. زندگى انسان آمیختهاى از زشتى و زیبایى، غم و شادى
است و زندگى بدون مشکل معنا ندارد. مهم، نگرش و برخورد تو با مشکل است.
حالا که بعد از مدتها تلاش، ذهن خود را پاک کردى، گیرنده این دستگاه را
به طرف زیبایىها، نعمتهاى خدادادى و جنبههاى مثبت افراد تنظیم کن تا
تصاویرى شفاف و روشن داشته باشى. توجه به نعمتها تو را به یاد
«نعمتدهنده» مىاندازد و یاد او آرامبخش دلهاست. روحیه سپاس و تشکر از
او، نعمتى است. حالا بگو: اگر تمام ذهن و دل و وجود خود را متوجه نور مطلق
هستىبخش و معبود خود کنى، از بازتاب نور این خورشید بیکران در آیینه شفاف
وجود خود چه مىبینى؟
اکنون با جذب و دریافت و ارتباط پیوسته رحمت
الهى، درخششى دیگر در این آیینه جلوهگر است؛ در ذهن تو چشمهاى پاک به
نام عشق و امید در حال جوشش است. با وجودى لبریز از نور و امید و شادى و
به پاس شکرگزارى از معبود و پرستنده خود، عشق و محبت را همچون آبى گوارا
نثار کن، دلهاى همه را غرق در شادى و امید ساز، نیز هر لحظه با هدایت
افکار خود به سوى محبوب و معبودت با دلى شاد و مطمئن، آیندهاى تابناک و
روشن براى خود بساز.
بدانید که دوستان خدا نه ترسى (از آینده) و نه غمى (از گذشته) دارند.»
اى موعود هستى! مهرت را در شاهراههاى قلبم و دروازه دلم حس مىکنم و نام تو را که تداعىگر لحظههاى انتظار است، هجى مىکنم و بر سر درِ احساسم مىنویسم.
به تو مىاندیشم به تو که با خاطرت لحظههاى زندگىام را شیرین و پر عطوفت مىکنى و آهنگ عاشقانه صدایم را پر از انتظار.
واژه ی انتظار سترگترین مقام را در معارف اهل بیت ـ
علیهم السلام ـ به خود اختصاص داده است. در میان هزاران هزار گوهر تابناک
که از خاندان رسالت رسیده است به کمتر واژه ای بر می خوریم که چون انتظار
از آن به زیبایی یاد شده باشد. از میان آن باغستان معارف به دو ریحان
بسنده می کنیم:
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند: روزگاری خواهد آمد
که امام از مردم پنهان می شود. خوشا به حال آنان که در آن زمان بر امر
(ولایت) ما ثابت قدم باشند.
زیرا کمترین ثوابی که آنان را خواهد رسید، آنکه
خداوند به ایشان می گوید: ای غلامان و کنیزان من! بر سرّ من ایمان آوردید
و غیب مرا گواهی کردید; بشارت باد شما را به جزای نیکوی من.
همانا شما غلامان و کنیزان حقیقی من هستید. از شما می
پذیرم (رفتار نیک را) و بر شما می بخشایم (عملهای زشت را) و بخاطر شما در
می گذرم و سیراب می سازم بندگانم را با آب باران; و بلاها را از آنان رفع
می کنم. اگر شما نباشید عذابم بر آنان نازل خواهد شد.
جابر گوید: گفتم: ای فرزند رسول خدا! چه چیزی بهترین کار برای مؤمن در این زمان است؟ فرمود: نگاهداری زبان و خانه نشینی.
هم چنین از ابی بصیر از امام صادق ـ علیه السلام ـ
درباره آیه شریفه (یوم یأتی بعض آیات ربّک . . .) سؤال شد، فرمود: آن
هنگام قیام قائم و منتظر ماست . . . سپس فرمود: ای ابو بصیر! خوش بر احوال
شیعیان قائم ما که در زمان غیبت انتظار ظهورش می کشند و در گاه ظهور فرمان
بردار اویند آنان اولیاء خدایند که هیچ ترس و واهمه ای بر آنان نیست و
هرگز غمگین نخواهند شد.
نقل شده است که به برخی از یاران خود فرمودند: هر یک از شما منتظر این امر
از دنیا روید چون کسی هستید که در خیمه قائم همراه اوست
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن!/" آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد"....
اللهم العجل لولیک الفرج
بهار انتظار
روزها با درد هجران طی شود
ناقه عشق و امیدم پی شود
ماه فروردین عمرم ای حبیب
با شتاب و بیتوقف دی شود
صبح جمعه مبتلایت بیقرار
همنوا با نالههای نی شود
جام دل را میگذارم منتظر
تا که لبریز از زلال می شود
میرود صبرم ز کف با لحظهها
دیدهام غرق بهاران کی شود؟
از کرانههاى دریاى انتظار صدایت مىزنم؛ از میان موجهاى خروشان ولى بىصدا، از آبىِ دریا و از عمق وجودم. صدایم در کوهها مىپیچد و من همچنان منتظر. در انتظار آمدنت صدایت مىزنم. انتظارى سبز و طولانى نویدبخش تنهایىِ من است. نمىدانم با چه صدایى، با چه کلامى صدایت کنم. اما صبحهاى جمعه چشمان پرشکوهام چشم به راه در جاده انتظار منتظر توست. اشک در حلقه مردمکها جمع مىشود، ولى توان آمدن ندارد؛ مردمکها تنها مثل غروب خورشید سرخ مىشوند.
یا مهدى! دریاى وجودم صحراى انتظارت است. من عاشقم، عاشق قدوم مبارک تو. عاشق و تشنه دیدار تو. شبهایى که در یاد تو هستم، خواب مهربانىها را مىبینم. خواب بازگشت خوبىها را. بیا، بیا و خوابهاى مرا تعبیر کن.