اى بىتاب بزرگ! اى روح انتظار! تو مىآیى، همه گسستگىها، پیوسته مىشوند. همه
ناباورىها به عمیقترین باور مىرسند. همه تزلزلها به آرامش و استوارى مىپیوندند
و همه اضطرابها، تشویشها و دلهرهها، شکسته مىشوند. تو مىآیى و انسان پایان شب
را جشن مىگیرد.
آذرخش خشمت، خرمن خرمن سیاهى را شعلهور خواهد کرد و باران
حضورت، رسوبهاى متعفن و گندابهاى زمین را خواهد شست.
اى روح بىتاب ما، بتاب!
اى مسافر غربت و غیبت دیرپا، بازآ. همه جادهها در بهتى غریب، تو را مىخواهند. تو
را مىخوانند و نام تو زمزمه همه کاروانهایى است که هراس فردا، دلهره عقبهها و
نگرانى شبیخون حرامیان دارند.
تو مىآیى و صداى منتشرت، همه حقیقتهاى مسخ شده
را باز خواهد نمود و کدورت، تحریفها را خواهد زدود و ایمان و عشق، فراگیرترین و
آشناترین صداى زندگىها خواهد شد
گل نرجس
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 آبان 3 توسط
قاسم باقرنژاد | نظر بدهید